( بيان خاطرات دوره آموزشي)
خا طره اول:
روزهاي شروع كلاسم وقتي كه به سواد آموزانم گفتم كه مي خواهم آيت الكرسي را به شما ياد بدهم و فضايل خواندن آيت الكرسي رابراي آنها توضيح دادم گفتند مي شود كه ماهم روزي آيت الكرسي را ياد بگيريم. يكي از سواد آموزانم كه جوان بود گفت كه من هيچي قرآن ياد ندارم خدا كند كه بتوانم آيت الكرسي رايادبگيرم.پس از مدتي كه گذشت وقتي آيت الكرسي رايادگرفت ومي توانست آن را از حفظ بخواند گفت وقتي آيت الكرسي را بعد از نماز مي خواندم در همان حال گريه مي كردم شوهرم گفت چرا گريه مي كني گفتم گريه ي خوشحالي است روزي كه خانوم معلم آيت الكرسي رابه من ياد داد گفتم آيا من ميتوانم اين را ياد بگيرم،وقتي اين ماجرا را تعريف كرد خيلي خيلي خوشحال شدم و خدا را شكر كردم كه زحماتم نتيجه داده است.
(عزت آزرمی – آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد)
خاطره دوم:
روزي يكي از سواد آموزانم گفت كه خانم معلم مي شود به من ياد بدهيد كه از عابر بانك پول بردارم، براي اينكه وقتي به دخترم مي گويم به من ياد بدهد، مي گويد كه خيلي سخت است و شما ياد نمي گيريد.به سواد آموزم گفتم: بياييد چندروزبعد تمام شدن كلاس برويم تابه شما ياد بدهم .يك روز كارت عابر بانك خود را آورد و گفت مي شود باهم برويم وبه من ياد بدهيد بعد از پايان كلاس با هم به جلوي عابر بانك تجارت رفتيم.با كارت سواد آموزم وارد شدم و مراحل را توضيح دادم و بعد از سواد آموزم خواستم كه او مراحل را توضيح دهد .يك مرتبه از سواد آموزم خواستم كه با كارت خودم مراحل را توضيح دهد و پول بردارد .او مراحل را انجام داد و و وقتي كه سخنگوي دستگاه گفت :پول خود را برداريد سواد آموز در جواب گفت خدا خيرت بدهد خانوم جان من لبخندي زدم .واز من خيلي تشكر كرد .يك روز گفت كه با خواهر شوهرم به بازار رفتيم وقتي خواستم از عابربانك پول بردارم خواهر شوهرم گفت مگر بلدي پول برداري به او گفتم بله خانم معلمم به من ياد داده است .
(عزت آزرمی – آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد)
خاطره سوم:
سواد آموزي داشتم كه موقع درس دادن و يا قرآن خواندن متوجه مي شدم كه كلمات را خوب نمي فهمد ووقتي كه از او مي خواستم كه درس را بخواند و يا قرآن بخواند او تمايلي نشان نمي داد واز او مي خواستم اگر شده چند خط بخواند .موقع قرآن خواندن وقتي نوبت او مي شد كلمات را حرف به حرف مي خواندم وازاو مي خواستم كه با من تكرار كند. سواد آموزم در صحبت هايش گفته بود كه در بچگي ترك تحصيل كرده .چند جلسه گذشت يك روز گفت به دكتر مراجعه كرده و دكتر گوش هايش را معاينه كرده و به او گفته كه ارثي گوش هايش كمي ضعيف شده است و بايد از سمعك استفاده كند. سواد آموزم گفت كه من در كلاس شما فهميدم كه گوش هايم مشكل داردووقتي شما درس مي داديد و خانم هاي ديگر يادمي گرفتندو من ياد نمي گرفتم فهميدم كه اشكال از خودم است براي همين به دكتر رفتم من هم اورا تشويق كردم كه براي گرفتن سمعك اقدام كندوازآن به بعد با او بيشتركار مي كردم وخدارا شكر كردم كه اين خانم به مشكلش پي برده وبعدازآن كمتر اذيت مي شود.
عزت آزرمي آموزشگر دوره انتقال شهرستان خلیل آباد
نظرات شما عزیزان: